به خودم میگم چرا شکننده ای انقدر؟

ارتباط عاطفی ات با خدا رو قوی کن.
همه این امتحان ها، ابتلاها، برای همینه دیگه.
*
به این فکر نکن که چندهزارتا کار داری، همینه دیگه دنیا.
روی یکی تمرکز کن و برو جلو، الان قطعا نمیرسی وقتی ساعت ده امتحان داری هم جزوه درسیتو تموم کنی هم مشهد رو نظرسنجی کنی.
*
امروز یه لحظه به خودم گفتم کاش ازدواجم رو گذاشته بود بعد امتحانا. البته میرفت تا بعد 22 بهمن، بخاطر فاطمیه.
ولی خب از کجا معلوم که بارم سبک تر میشد.
فشار روانی نامحرم بودن با کسی که شیرینی خوردشی خودش بسی زیاده.
*
من خوشحالم که تابستون 95 جدی به ازدواج فکر کردم و وقت گذاشتم کلی کتاب خوندم و بارها و بارها خودشناسی داشتم و پی کشف خودم و نیازم و سلایقم بودم.
که الان تو همچین شرایط پیچ در پیچ و فشرده ای وقتی مورد ازدواج برام پیش میاد، اطلاعات داشته باشم و درنمانم! :)
*
روی سخنم حضرت زهرا سلام الله علیها نبود.
ولی اینجا میذارم چون حیاط خلوت منه.
*
اگه بدونی برای مشهد
چقدررر استرسِ ناشی از کار نکردن دارم.
البته نگران پیشامدهای نیامده نیستم
ک اگه بخوام به اونها فکر کنم نابود میشم، نیازی هم نیست.
همه چیز رو خود خدا و اهل بیت پیش بردن تا حالا، اینبار هم فووق تصورم خوب میشه.
ولی من از کارهای نکرده ی خودم ناراحتم :(


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها